شهروند هزاره ی سوم

یادداشت شماره 11:

امشب فهمیدم وقتی زن ها میخوان علایق کوچیکشون رو که هیچ خللی در زندگی دیگران ایجاد نمیکنه رو دنبال کنن برچسبی میخورن که مضمونش جالب نیست.در واقع اینطوری به نظر میاد که میخوان خودشونو نشون بدن یا خیلی کوچه بازاری و عامیانش اینکه رئیس بازی دربیارن!احمقانست،ولی هست!چون شاید همیشه کوتاه اومدن یا شایدم اینقدر همیشه علایقشون دم دست بوده که این جور مواقع عجیب به نظر میرسن!دم دستی که میگم منظورم خیلی ساده هست.علاقه به خرید و دورهمی های زنونه که بیشتر جنبه ی شوی لباسو وسیله و دکراسیون داره!

یه درد دیگه هم هست!اما دیگه نمیگم...چون همیشه انتقاد از زن ها ری اکشن های مضحکی به دنبال داره ولی هیچ تغییر مثبت و اصلاحی به دنبال نداره!به جز مواردی....کاش تو مدرسه هامون از زن هایی با روح های بزرگ،عزم و ارداه های قوی،که اتفاقا پاک و درست زندگی کردن و درآخر از موفق ترین های حوزه ی فعالیتشون شدن برامون بگن....بنویسن...

+جنسیت منم زنه،دوست دارم خیلی زن های موفق تری ببینم.زن های با روحیات زنانه اما قوی!در کنار حرف از زنانگی ها که لازمه ی وجودشونه،از روح های بزرگشونم بگن.حتما لازم نیست یه زن نوبل بگیره تا بزرگ باشه....فقط اینو بگم که هرکسی رو دیدم که انتقاد پذیرنبود و اونقدر خودشو گول زده بود که فکر میکرد غلطش و اشتباهش،درسته،درجا زد یا شایدم عقبگرد کرد.....

خانم گالوا