شهروند هزاره ی سوم

۰۷
مهر ۹۵

یادداشت شماره 20:

 

امشب دومین شبیه که تو خوابگاه بودن رو تجربه میکنم.خوبیش اینکه که دوست و همکلاسیم که از اول راهنمایی همکلاس بودیم هم هم اتاقی و هم رشته ایمه.هم اتاقی بودنمون اتفاقی بود بسی اتفافی!:)))

و خب ظاهرا همه چیزی خداراشکر خیلی خوبه.حداقل درمورد خوابگاه ها که اینطوره.ساختار و فضای جالبی دارن به طور کل و جزء.

بدیش اینه که دانش آموزایی هم باما هم کلاسن که از مناطق1و2اومدن و خیلی بهترآموزش دیدن احتمالا!البته این فقط ظاهر امره...بهش اعتقاد عمیقی ندارم.خدا بزرگه:)

خیلی چیز شاقی نیست دانشگاه ولی قبل از ورود بهش اصولا تصورات متفاوته.زندگی دوتا اصل داره به نظرم.اول اینکه(برای اونایی که به آخرت معتقدن این صدق میکنه)جوری زندگی کنی که پیش خدا به خاطر چنتا کارتم که شده بتونی سرتو بالا بگیری...خوب زندگی کنی و سالم.دوم اینکه بتونی ادم های سالمی تحویل جامعه بدی و خودت بتونی یکی از محورهای یه خانواده ی خوب باشی و درکنار اینا درس بخونی،خوبم بخونی،جزء بهترین ها باشی و ازاین طریقم سازنده باشی و مفید اما زندگی هم کنی:) (ولی از حق نگذریم دنیای درس خوندم دنیای بی نظیریه:)  )

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۷
خانم گالوا

نظرات  (۳)

چه خوب :)
ایشالا تا آخرش هم همینجوری خوب پیش بره :)
پاسخ:
خیلی ممنونم.ولی بدبختیش اینه که هنوز به وایفای دست پیدانکردم و ظاهرا زندگی خیلی سخته بدون اینترنت:|
۰۸ مهر ۹۵ ، ۰۰:۵۴ رشته خیال
خوبه ! :) یاد خاطرات سربازی دوستان افتادم 
پاسخ:
!!!!!!!! وجه تشابه؟آموزش؟
۰۸ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۳ رشته خیال
نمیدونم حس متن اونجوری بود ://
پاسخ:
عجب:)