شهروند هزاره ی سوم

۱۳
مهر ۹۵

یادداشت شماره 24 :

 

اف و لعنت بر دانشکده ی فیزیک!برای کلاس فیزیک رفتیم اونجا.از در ورودی که خواستیم وارد بشیم،آستین مانتوی من گیرکرد به در ورودی سالن و من رفتمو آستین مانتوم نیومد! :| و جررررر...یه زاویه ی قائمه روی آستین سمت راستم ایجاد شد!وقتی برگشتم خوابگاه خدا خدا میکردم بازارچه ی کوریدور ما باز باشه.و خداراشکر باز بود و یه راست رفتم سمت لباس فروشیش و یه ساق دست خریدم.هیچ وقت خوشم نمیومد از ساق دست.ولی چاره چی بود.مانتو نو بود.نه میشد انداختش نه میشد دوختش!فقط باید آستینارو بالامیزدم!و اون تیکه پارچه ی کوچیکی که همیشه تو لباسا به نظرم بی مصرف بود چون آستینامو بالا نمیزدم حالا به درد خورده بود!!!! و خب فعلا مانتو روی رخت آویز توی کمده.اون ته کمد که نبینمش!دانشکده ی کوفتی فیزیک همراه با یه استاد خعلی خوب ولی نچسب! عین تاریک خونست!چراغای اکثر طبقات و راهروها خاموش بود.انگار که ساختمونو تازه تجهیز و نو سازی کرده باشن و تحویل داده باشن که خب اینطور نیست ولی نمیدونم دلیلش چی بود!دانشکده ی خودمان بسی بهتر است:|

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۳
خانم گالوا