شهروند هزاره ی سوم

دانه های آبان را سر انداختم،سی دانه!یک عشق از زیر،یک خوشی از رو!

تا گره بخورند در هم...شالی شود بر روی دوشت،تا از سردی روزگار نرنجی:)

خانم گالوا