شهروند هزاره ی سوم

۲۱
اسفند ۹۸

یادداشت شماره 59 :

چه بر ما میگذرد این روزها...چه عجیب میگذرد این روزها..

امروز 21 اسفند 98 هست.8روز دیگه این سال تمام میشه و این روزها نه تنها مردم سرزمینم،که مردم این کره ی خاکی زیبا درگیر مبارزه با یک بیماری هسند.ویروسی دنیایی را بهم ریخت.کرونا یک زمین را بهم ریخته.خدایا...

 

+به مسیر خودم نگاه میکنم.دل شکسته با چشمی اشک بار،یک طرفم رو نگاه میکنم،لبخندزنان با چشمی بازهم اشک بار،طرف دیگرم رو.

خدایا...چه به سر ما داره میاد...

دوست داشتم دختری بودم در عهد قدیم.مثلا قاجار.این خاک که همیشه زجر و غارت و بدبختی به خود دیده.حداقل این زجر و غارت رو کاش موقعی میدیدم که بعضی چیزها هنوز رنگ و بوی بهتری داشت.اصیل تر بود.

 

++خدایا...آرامش رو برگردون به این دنیا...رحم کن به جهالت و زیاده خواهی ما.ما که به دست خودمون داریم همدیگه رو میکشیم.زجرکش میکنیم.تکه تکه میکنیم...تو رحم کن...تو کمک کن...تو حالمون رو به بهترین حال عوض کن...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۱
خانم گالوا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی